سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دیگران درغم عشق ازدل وشیداسخنی

نازنینا تو که رفتی زِغم اوازِ دلم 
سازغم راچه خوشا میزنداتعاذ دلم 

مانده جاخاطره برسینه? خونین نگهی
تاکه بینی چه کند یاد تو بر ساز دلم

روزگاری که به عشق ازهمه پیدابودی
شعر و دیوان تو میگفتم وانهاض دلم

دیگران درغم عشق ازدل وشیداسخنی
با چه فرزانه گری بودی و اعزاز دلم

خوشه چینی صنما،خرمنت ازدیده? من
اشک چشمم عجبی گشته چوانقاذ دلم

عالم از دیده مرارفته چو اشکی زخدا
زانکه برخویشتنی دیرچواعراض دلم

ای سران ازمن ومهپاره? من یک سخنی
انکه عمری نه جدا بوده وُ انباز دلم

سینه گرسیروجهانی همه صحرا نگری
جزبه دشتی نشودصورِچوعِیواض دلم

حکم شاهی گرم ازملکِ سلیمان گذری
همه دادم به سرابی سرِ سربازِ دلم

 گرشتاباشدو من اوج دماوندو ثلج
گوبه مهری شده گرما تن و اهوازِدلم

دیگراکنون به خزانی که گلستان گِرود
رفته الوان همه زردی شده اعواض دلم

«روح اله سلیمی»